ونوس هاي ايراني

نوشته ي عباس احمدي

Abbas.Ahmadi@Mailcity.com

 

اشاره – در اين مقاله از لوحه ها و مجسمه هايي هايي استفاده شده است که چندين هزار سال قدمت دارد. صحنه هايي که در اين لوحه ها تصوير شده است، با معيارهاي کنوني، جزء صور قبيحه و مجالس الفيه و شلفيه، محسوب مي شود. اما بايد بدانيم که اين لوحه هاي باستاني و آيين هاي چندهزار ساله را نبايد با معيارهاي کنوني، قضاوت کنيم، زيرا اخلاقيات هر عصر مربوط به همان عصر است و چه بسا، صحنه هايي که امروزه غيرمذهبي و غير اخلاقي به نظر مي رسد، در روزگار گذشته، براي بوميان نجد ايران و مردمان ميانرودان، مظهر کامل اخلاق و مذهب بوده است.

***

خلاصه

در اين مقاله مي خواهيم اولا ونوس هاي ايراني مانند ونوس گرگان و ونوس شوش را با ونوس هاي عصر حجر مقايسه کنيم وتقدس آلت تناسلي زنان در ايران را نشان بدهيم. ثاتيا به نقش خون در مذاهب اوليه بيردازيم و ارتباط آن را با مراسم قمه زني نشان بدهيم. ثالثا به پديده ي جماع مقدس در ميانرودان بپردازيم و ارتباط آن را با سنت فحشاي مقدس در نزد رقاصه هاي معابد هند نشان بدهيم. و سرانجام به رابطه ي بين پديده ي تسخيرشدگي در نزد فاحشه هاي مقدس معابد هند و مکانيسم نبوت و مکانيسم ولايت فقيه اشاره خواهيم کرد.

***

ونوس هاي عصر حجر

از شصت مجسمه ي عصر حجر که تا کنون کشف شده است، تعداد پنجاه و پنج مجسمه، زنانه و تنها پنج مجسمه، مردانه است. پيکره هاي مردانه، زمخت و یدقواره اند، اما پيکره هاي زنانه با دقت کامل تراشيده شده اند. اين پيکره هاي زنانه را ونوس هاي عصر حجر نامگذاري کرده اند. زيرا همان طور که ونوس در دوره ي روميان، خداي عشق و زيبايي بود، اين پيکره ها نيز در عصر حجر، الهه ي باروري و زايايي بودند.

 

در اين جا سه نمونه از ونوس هاي عصر حجر را ذکر مي کنيم: اولي، ونوس ويلندورف Wilklendorf (تصوير 1) است که در اتريش کشف شده است و مربوط به سي هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي باشد. دومي، ونوس لس پوگنه Lespugne (تصوير 2) است که در فرانسه کشف شده است و مربوط به بيست و پنج هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي باشد. سومي، ونوس لاسل Laussel (تصوير 3) است که در فرانسه کشف شده است و مربوط به بيست هزار سال قبل از ميلاد مسيح مي باشد. در اين پيکره ها، مثلث تناسلي، پستان ران ، شکم، و کپل، به نحو اغراق آميزي، بزرگ تر از ابعاد طبيعي نشان داده شده است. از روي اين خصوصيات مي توان اين پيکره ها را الهه هاي باروري و زايندگي ناميد. (ماخذ شماره ي 3، صفحه هاي 96-95).

***

ونوس هاي ايراني

در ايران نيز مجسمه هايي شبيه به ونوس هاي عصر حجر کشف شده است که قدمت آن ها به پنج هزار و پانصد سال پيش مي رسد. در اين پيکره ها نيز، مثلث تناسلي، پستان، ران ، شکم، و باسن، به نحو اغراق آميزي، بزرگ تر از ابعاد طبيعي نشان داده شده است. از روي اين خصوصيات مي توان آن ها را الهه هاي باروري و زايندگي ناميد.

 

باسن از اين نظر اهميت دارد که محل ذخيره ي چربي براي استفاده ي جنين در هنگام بارداري است. پستان از اين نظر اهميت دارد که جايگاه غده هاي شيري براي استفاده ي نوزاد در دوره ي شيرخوارگي ست. هرچه باسن فربه تر و پستان ها بزرگ تر باشد، شرايط براي پرورش جنين و نوزاد، فراهم تر است. بديهي ست که بتي که مظهر و سمبول و نشانه ي باروري و زايايي ست، بايد داراي پستان هاي درشت و باسن بزرگ باشد.

***

 

ونوس گرگان

 نمونه هاي از اين بت هاي برهنه ، در حفاري هاي پژوهشگران دانشگاه فيلادلفيا در منطقه ي "تورنگ تپه" Turang Tepe (تصوير 4) واقع در 18 کيلومتري شهرگرگان، به دست آمده است.

 

در اين حفاري ها ، پيکره هاي سرخ رنگي از زنان برهنه، به دست آمده است که مربوط به 2900 - 3500 پيش از ميلاد مسيح، يعني مربوط به پنج هزار و پانصد سال پيش است (تصوير 5). اين پيکره ها از گل رس پخته، ساخته شده است. در اين پيکره ها، آلت تناسلي به شکل يک مثلث بزرگ نمايش داده شده است که داراي شکاف مهبل و موهاي زهار است. اين پيکره هاي برهنه، با دو پستان بزرگ و گرد، دو دست خود را از دو سو باز کرده اند و به صورتي ايستاده اند که بسيار شبيه به صليب مسيحيان است و شايد ريشه ي صليب مسيحي به اين بت برهنه ي پنج هزار و پانصد ساله ي چليپاوش، مي رسد.اين پيکره هاي برهنه، با مهبل بزرگ و پستان بزرگ، نخستين بت مذهب آلت پرستي در ايران اند ( مآخذ شماره ي 1)

***

ونوس شوش

در حفاري هآي شوش، نمونه هاي جديدتري از اين بت ها به دست آمده است. اين پيکره ها از سنگ تراشيده شده اند و قدمت آن ها به 700 سال پيش از ميلاد مسيح، يعني به دوهزار و هفت صد سال پيش، مي رسد (مآخذ شماره ي 2)

 

در اين پيکره ها، آلت تناسلي به صورت يک مثلث بزرگ نشان داده شده است که داراي موهاي مجعد زهار است. اين پيکره ها به جاي آن که دو دست خود را از دو طرف به صورت صليب باز کنند، دو دست خود را زير دوپستان خودگرفته اند و آن ها را به مومنان عرضه مي کنند. در اين پيکره ها، ران و باسن به نحو اغراق آميزي بزرگ نمايي شده است (تصوير 6)

***

 

تقدس آلت تناسلي زنان

با مطالعه ي اين پيکره هاي برهنه در ميابيم که آلت تناسلي زنان، در آن روزگار، به خاطر خاصيت باروري و برکت خود، مورد احترام . مورد توجه بوده اند. به عبارت ديگر، آيين تقدس آلت تناسلي زنان را "مدهب آلت پرستي" در آن دوره رواج داشته است. بت هاي عصر جاهليت، يعني عزي و لآت و منات نيز، مانند بت هاي مذهب آلت پرستي، هر سه مونث بوده اند. عوام عرب، آن ها رادخترلن خدا مي دانستند و از آن ها شفاعت مي طلبيدند.

 

آلت تناسلي زنان، به قدري از نظر مذهبي مهم است که حتي در مذاهب پيشرفته نيز، ارتباط بسياري از مردان مقدس با ملکوت آسمان، از طريق "شکافي" در کوه صورت مي گيرد. بسياري از انبيا و اوليا،از شکافي در کوه، به غاري تاريک، دخول مي کنند و در ان جا به زيارت معبود الهي نايل مي شوند. در اين جا، غار نشانه ي مهبل زنان و شکاف غار، نشانه ي شکاف مهبل است. "دخول" به "غار" نوعي جماع آييني با مادري ملکوتي است که از خاک به افلاک رفته است.

 

مهرابه هاي آيين ميتراپرستي نيز به تقليد از سمبوليسم جنسي غار، به صورت سردابه هايي تاريک در زير زمين ساخته مي شدند که با دري کوتاه به دنياي بيرون ارتباط داشت. ميتراپرستان، با دخول به سردابه اي غارمانند ار طريق شکافي تنگ، تجربه ي "دخول مقدس" را براي خود تکرار مي کردند. به عبارت ديگر، نه تنها ميترا در اصل خدايي مادينه بوده است، بلکه مهرابه هاي ميترا نيز به تقليد از مهبل زنان به صورت غاري تاريک با شکافي تنگ ساخته مي شده است

 

هنوز هم زورخانه هاي ستتي ايران به تقليد از غارها و مهرابه ها ي ميتراپرستان ، به صورت سردابه هايي تاريک در زيرزمين ساخته مي شود که با دري "تنگ" که يادآور تنگي مهبل مادر آسماني است به بيرون راه دارد. پهلوان، براي "دخول" به زورخانه بايد از دري تنگ و کوتاه که پرده اي مانند پرده ي مهبل زنان بر آن آويخته است، عبور کند. به اين ترتيب، معماري زورخانه، به صورتي سمبوليک و نمادين ، با آيين هاي کهنسال تقدس آلت تناسلي زنان ارتباط برقرار مي کند.

 

نشانه هاي مثلث تناسلي زنان در همه جا ديده مي شود. به عنوان مثال، طرح اصلي معماري اهرام ثلاثه ي مصر با الهام از مثلث تناسلي زنان، به شکل مثلث است. ستاره ي داود يهوديان از دو مثلث تشکيل شده است که هر يک از آن دو شبيه مثلث تناسلي زنان است. تثليث مسيحيان نيزمانند مثلث تناسلي زنان، از سه ضلع اب و ابن و روح القدس تشکيل شده است. بيشتر شعارهاي عوام مانند "خدا، قرآن، خميني" و يا "خدا – شاه – ميهن"، حالت مثلثي دارند. احتمالا، ريش آخوندها نيز از موهاي زهار بت هاي مذهب آلت پرستي، تقليد شده است. شکاف دهان آخوندها در ميان انبوه پشم ريش، در حکم شکاف مهبل بتان در ميان انبوه پشم زهار است، با اين تفاوت که شکاف مهبل بتان، عمودي، و شکاف دهان شيخان، افقي ست (تصوير 7).

***

نقش خون در مذاهب اوليه

خون به علت ارتباط با خونريزي ماهيانه ي زنان، نقش مهمي در آيين هاي تقدس آلت نتاسلي زنان دارد. هرماه، زنان خود را براي آبستني آماده مي کنند. براي اين کار، جدار داخلي رحم آن ها مانند اسفنجي از خون سرشار مي شود. اگر آبستني، اتفاق نيافتد، اين خون هاي ذخيره شده، به صورت عادت ماهيانه، از شکاف مهبل به بيرون ريخته مي شود. از آن جا که مهبل زنان سمبول باروري و برکت است، بنابراين خوني که از مهبل آنان خارج مي شود، داراي خاصيت باروري و برکت است. وحشيان معتقد بودند که اگر چنين خوني بر روي زمين ريخته شود، باعث باروري و برکت زمين مي شود.

 

 مراسم قمه زني در نزد شيعيان، به نظر مي رسد که ريشه در تقدس خون در عصر جادو دارد. به عبارت ديگر، جاري شدن خون از شکاف زخم سر مومن، تقليدي از آيين خونريزي مقدس از شکاف رحم است. قمه زنان ، ابتدا با پهناي قمه، آن قدر به کله ي خود مي کوبند نا کله ي آن ها مانند مهبل زنان، متورم و برجسته مي شود. آن گاه با لبه ي تيز قمه ضربه اي به "مهبل" بادکرده ي کله ي خود مي زنند، و آن را مانند شکاف مهبل زنان، باز مي کنند تا سيل خون از شکاف زخم جاري شود.

 

پس از آبستني، قاعدگي قطع مي شود و خونريزي ماهيانه بند مي آيد. عوام معتقدند که خون بارورکننده ي قاعدگي، هرچند ازمهبل خارج نمي شود، اما در داخل شکم مادر صرف تغذيه ي جنين مي شود و نيروي بارورکننده ي خون مادر از راه بند ناف به جنين منتقل مي شود. اعتقاد به خون خوار بودن جنين در فرهنگ عوام از همين موضوع سرچشمه مي گيرد.

 

پس ار زايمان، تا مدتي که مادر به بچه شير مي دهد، خونريزي ماهيانه ديده نمي شود. عوام معتقدند که خون بارورکننده ي قاعدگي، هرچند ازمهبل خارج نمي شود، اما در داخل پستان هاي مادر، تبديل به شير مي شود و نيروي بارورکننده ي خون مادر از راه شير به نوزاد منتقل مي شود. مولوي در مثنوي معنوي به موضوع تبديل خون به شير اشاره مي کند و مي گويد: مدتي اين مثنوي، تاخير شد / مهلتي بايست تا خون، شير شد

***

 

جماع مقدس

در آيين هاي مربوط به تقدس آلت تناسلي زنان، مراسمي به نام جماع مقدس و يا همآغوشي آييني، رواج داشته است که بر اساس جادوي تقليدي استوار بوده است. در اين مراسم، کاهن با فاحشه اي مقدس که بر سکوي محراب خوابيده است هماغوشي مي کند. کاهن با اين کار، سعي مي کند طبيعت را به تقليد از خود وادار کند تا همان طور که او اين زن را بارور کرده است، طبيعت نيزبه تقليد از او، گياهان و درختان و گوسفندان را بارور کند. اين نوعي جاد.ي تقليدي سا که هدف نهايي آن، اين است که درختان به بار بنشينند، گوسفندان، بچه بزايند، و درختان ميوه بدهند.

 

نخستين مدرک در مورد "جماع مقدس"، از منطقه ي ميانرودان به دست آمده است اين مدرک، يک لوحه ي سربي است که اصل آن در موزه ي Vorderasiatisches برلين آلمان نگه داري مي شود (مآخذ شماره ي 4). اين لوحه ي سربي، سکويي از خشت پخته را نشان مي دهد که در وسط محراب قرار دارد. فاحشه اي مقدس، برهنه، بر روي آن، خوابيده است. کاهن معبد، با شنل دراز، احليل برافراشته ي خود را به شکاف مهبل فاحشه ي مقدس، نزديک کرده است. اين مراسم، نوعي جادوي تقليدي است تا همان طور که. کاهن آن زن را بارور مي کند، طبيعت نيزبه تقليد از او، گياهان و درختان و گوسفندان را بارور کند (تصوير 7)

 

دومين مدرک در مورد"جماع مقدس"، لوحه ي ديگري ست که از همان منطقه به دست آمده است. (مآخذ شماره ي 4) در اين لوحه ي سربي نيز، سکويي از خشت پخته در وسط محراب ديده مي شود. فاحشه اي مقدس، برهنه، بر روي اين سکو خوابيده است. يکي از دو کاهن، با شنل دراز، احليل برافراشته ي خود را به شکاف مهبل فاحشه ي مقدس، فرو کرده است. کاهن ديگري، احليل خود را به دست فاحشه ي مقدس داده است (تصوير 8).

 

اين مراسم نيز، نوعي جادوي تقليدي است که هدف آن، وادار کردن طبيعت به باروري و زايايي ست. به نظر مي رسد که سنت فحشاي مفدس در معابد آناهينا (ماخذ شماره ي 5) و رسم صيغه در زيارتگاه هاي ايران، با اين آيين جادويي ارتباط داشته باشد.

***

فحشاي مقدس

سنت فحشاي مقدس Sacred Prostitution، علاوه بر ميانرودان در هند نيز رواج داشته است. به عنوان مثال، در قرن دهم و يازدهم ميلادي، سلسله اي به نام چولا Chola در جنوب هندوستان فرمانروايي مي کردند که بزرگ ترين شاه اين سلسله، يعني راجا-راجا RajaRaja معبد بزرگي در شهر تنجور Tanjore ساخته بود. آن طور که از متون آن دوره بر مي آيد، در سال 1004 ميلادي، حدود چهارصد رقاصه به عنوان فاحشه ي مقدس در آن معبد خدمت مي کردند. (ماخذ شماره ي 7، صفحه ي 320). اين رقاصه ها از کودکي وقف "خدمت" در معبد مي شدند. هر خانواده مي بايست دست کم، يک دختر را وقف "خدمت" در معبد کند. اين رقاصه ها، اغلب، به عنوان زنان خدا شناخته مي شدند. عوام اعتقاد داشتند که هر از چند گاهي سايه ي خدا بر روي اين رقاصه ها مي افتد و آن ها را "تسخير" مي کند. در چنين مواقعي، رقاصه ي تسخير شده مانند جن زده ها و صرعي ها، خودش را به جلو و عقب تکان مي داد و با دهان کف آلود، کلمات گنک و نامفهومي ادا مي کرد. در اين مواقع، عوام با انداختن چند سکه در پيش پاي رقاصه ي تسخيرشده، کلمات نامفهوم او را به عنوان آيه هاي مقدسي که راه درست زندگي را به آن ها نشان مي دهد، مي پذيرفتند. زيرا معتقد بودند که اين کلمات خدا است که از دهان رقاصه ي تسخيرشده بيرون مي آيد.

 

نظير رقاصه هاي تسخير شده ي هندي، در کشور سوريه نيز ديده مي شود، با اين تفاوت که در سوريه، مردان جاي زنان را گرفته اند. در سوريه، مردان نيمه ديوانه به نام "مجنون" اي وجود دارند که به اعتقاد عوام، توسط جن تسخير شده اند و با عالم غيب ارتباط دارند. مجنون ها با لباس پاره و گاهي هم با بدن عريان در کوچه هاو خيابان ها مي گردند و مردم از آن کلمات نامفهومي که آنان بر زبان مي آورند، به عنوان طالع بيني و پيشگويي استفاده مي کنند. زيرا معتقدند که کلام آن ها کلام خداست (ماخذ شماره ي 7، صفحه ي 327). در ايران، ديوان حافظ، نقش مجنون هاي سوري را بازي مي کند. عوام اعتقاد دارند که حافظ، لسان الغِيب است و با عالم غيب ارتباط دارد و بنابراين با شعر اوفال مي گيرند تا از غيب آگاه شوند. ديوان حافظ در ايران، و مجنون هاي دوره گرد در سوريه، و فاحشه هاي مقدس در هند، هرسه، رابطه بين عوام و عالم غيب اند. احتمالا، در بين لرها، باباطاهر عريان که با لباس ژنده در کوي و برزن پرسه مي زده است، همان نقش "مجنون" هاي سوري را بازي مي کرده است. و نيز نظامي گنج.ي در منظومه ي ليلي و مجنون خود، قيس عامري را از آن رو "مجنون" خوانده است که مانند مجنون هاي سوري، با سر و وضع آشفته در بيابان ها آواره بوده است. حتي در بين روشنفنران آوانگارد معاصر در ايران و اروپا و آمريکا نيز به تقليد از مجنون هاي سوري، بلند کردن گيسوان و ريش گذاشتن و سر و وضع آشفته داشتن، نشانه ي نبوغ و ارتباط با عالم کشف و الهام هنري است که ريشه ي آن بر مي گردد به پديده ي تسخيرشدگي در نزد فاحشه هاي مقدس معابد هند.

***

تسخيرشدگي در عالم بيداري و مکانيسم نبوت

پديده ي تسخيرشدگي و جن زدگي در فاحشه هاي مقدس معابد هند، ما را در درک مکانيسم نبوت و پيامبري راهنمايي مي کند. در هند، عوام، فاحشه هاي مقدس را به عنوان تجسد موقتي خدا به حساب مي آورند که هر از چند گاهي توسط خدا تسخير مي شوند. عوام معتقدند که کلماتي که از دهان رقاصه ها بيرون مي آيد، کلمات خداست که توسط خدا به آن ها الهام مي شود. در سرزمين اسراييل نيزعوام، معتقد بودند که رسول هاي بني اسراييل، هر از چند گاهي، توسط روح الهي تسخير مي شوند و کلماتي که از دهان آن ها خارج مي شود، کلمات خداست که توسط خدا به آن ها الهام مي شود. در هنگام وحي،يعني در هنگام تسخيرشدگي در عالم بيداري، حالتي غيرعادي، بر رسولان بني اسراييل عارض مي‌شد. گويي جهدي شديد و دروني روي ‌داده است. حتي در روزهاي سرد، عرق از پيشاني شان مي‌ريخت و مثل كسي كه در خواب است، خرخر مي‌كردند و رنگ صورت شان سرخ مي شد. پس از اندكي از آن حالت بيرون مي آمدند و به زندگي عادي خود مي پرداختند.

 

رسولان بني اسراييل نيز مانند فاحشه هاي مقدس معابد هند، از موسيقي استفاده مي کردند تا حالت خلسه ي پيامبري را در خود توليد کنند و با ماليدن روغن مخصوصي به کله ي خود، خود را براي پذيرفتن روح الهي آماده مي کردند. دربين صوفيان ايراني، موسيقي و روغن مالي جاي خود را به سماع و رقس و وردخواني داده است، اما مکانيسم همان مکانيسم تسخير شدگي است. صوفي مي کوشد تا در هنگام رقص و سماع، توسط روح الهي تسخير شود ومانند فاحشه هاي مقدس معابد هند، با عالم غيب ارتباط برقرار کند.

***

تسخيرشدگي در عالم خواب و مکانيسم ولايت فقيه

گاهي اين تسخيرشدگي نه در عالم بيداري، بلکه در عالم خواب اتفاق مي افتد. در متون‌ و روايات‌ ديني‌، بسياري‌ از رسولان‌ سلف‌ را «رائي‌» مي‌گفتند. اينان‌ رسولاني‌ بودند كه‌ در مرتبه‌اي‌ فروتر از موسي‌ قرار داشتند. موسي‌ كه‌ در نزد اهل‌ كتاب‌ «كليم‌ الله» لقب‌ گرفته‌ كسي‌ بود كه‌ در حالت بيداري توسط خداوند تسخير مي شد و خداوند با اشارة‌ «وحي‌» با او سخن‌ مي‌گفت‌. اما رسولاني‌ كه‌ «رائي‌» لقب‌ گرفتند اغلب‌ در حالت‌ خواب‌ توسط خدا تسخير مي شدند و صحنه‌هايي‌ را به‌ رمز و اشاره‌ مي‌ديدند. كساني‌ مانند حزقيال‌، دانيال‌، و اشعياء از اين‌ رسولان‌ هستند. اما در اين جا نيز نقش اصلي رويا، خبر دادن از عالم غيب و از آينده است. رسول رايي مي کوشد حوادثي‌ را كه‌ هنوز واقع‌ نشده‌اند از طريق‌ پيام‌ رؤيا دريابد.

 

با استفاده از پديده ي "تسخيرشدگي در عالم خواب" است که هر کس مي تواند مدعي ارتباط با عالم غيب شود. از اين نوع ادعا ها به تقليد از رسولان "رايي" بني اسراييل ، در بين آخوندهاي ايراني به وفور ديده مي شود. نمونه ي مشهور آن آيت الله جنتي ست که در خواب ديده است که امام زمان (ع) ليست نمايندگان مجلس هفتم را امضا کرده است. رييس دفتر خامنه اي نيز اخيرا ادعا کرده است که سيدعلي خامنه اي مانند مانند فاحشه هاي مقدس معابد هند، با عالم غيب ارتباط دارد، با اين تفاوت که در هند فاحشه هاي مقدس در بيداري توسط خدا تسخير مي شوند، اما در ايران سيدعلي خامنه اي، در خواب توسط روح الهي تسخير مي گردد.

 

گاهي اين آرزوي تسخيرشدن توسط روح الهي، به صورت اسمي مانند "روح الله" در مي آيد و صاحب آن ادعا مي کند که مانند فاحشه هاي مقدس معابد هند ، روح الله در کالبد ش حلول کرده است و از طرف خدا بر عامه ي مردم ولايت دارد.

***

نتيجه گيري

در اين مقاله اولا ونوس هاي ايراني مانند ونوس گرگان و ونوس شوش را با ونوس هاي عصر حجر مقايسه کرديم وتقدس آلت تناسلي زنان در ايران را نشان داديم. ثاتيا به نقش خون در مذاهب اوليه يرداختيم و ارتباط آن را با مراسم قمه زني نشان داديم. ثالثا به پديده ي جماع مقدس در ميانرودان پرداختيم و ارتباط آن را با سنت فحشاي مقدس در نزد رقاصه هاي معابد هند نشان داديم. و سرانجام به رابطه ي بين پديده ي تسخيرشدگي در نزد فاحشه هاي مقدس معابد هند و مکانيسم نبوت و مکانيسم ولايت فقيه اشاره کرديم.

 

***

 

منابع

1. Cangoly, O.C. 1959. Indian Terracotta Art. George Wittenbarn, Inc. New York. (Pages 5-6)

2. Hoooander, E. 1928, Aeskulap und Venus, Berlin (page 206)

3. Neumann, Erich. 1974. The Great Mother, An Analysis of the Archetype. Princeton University Press

4. Bahrani, Zainab. Women of Babulon, Gender and representation in Mesopotamis. Routledge, London and New York, 2001. (page 54)

5. Qualls-Corbett, Nancy. The Sacred Prostitute: Eternal Aspect of the Feminine. 176 pp. 1988

6. http://www.wilayah.ir/pr/library/manasek/files/page10.php.

7 - The golden bough : a study in magic and religion / Sir James George Frazer ;

 a new abridgement from the second and third editions ;

 edited with an introduction by Robert Fraser.

 Oxford ; New York : Oxford University Press, 1994

 


 

<FIG01.GIF>

تصوير 1 - ونوس ويلندورف، موزه ي تاريخ طبيعي، وين، اطريش، سي هزار سال قبل از ميلاد. Venus of Wilklendorf, Natural History Museum, Vienna 30,000 B.C


 

<FIG02.GIF>

تصوير 2 – ونوس لس چوگنه، ک.زه ي پاريس، براتسه. بيست و پنج هزار سال قبل از ميلاد.Venus of Lespugne, Musee de l'Homme, Paris, France. 25,000 BC

 

 

 

 

 

<FIG03.GIF>

تصوير 3 – ونوس لاسل، براتسه، بيست هزار سال قبل از ميلاد

Venus of Laussel, Dordogne, France 20,000 B.C.

 

<FIG04.GIF>

تصوير 4 – تورنگ تپه، گرگان، ايران


 

<FIG05.GIF>

تصوير 5 – پيکره ي زن برهنه، تورنگ تپه، گرگان، ايران. 3500 سال پيش از ميلاد مسيح


 

 

 

<FIG06.GIF>

تصوير 6 – پيکره ي زن برهنه ، شوش، ايران


 

 

 

<FIG07.GIF>

تصوير 7 – مقايسه ي ريش شيخان و زهار بتان. در اين تصوير، ريش شيخ از سيد روح الله خميني و زهار بت از ونوس تورنگ تپه مي یاشد


 

 

<FIG08.GIF>

تصوير 8 – لوحه ي سربي: جماع کاهن با فاحشه ي مقدس. آشور. ميانرودان. 1200 تا 1250 سال پيش از ميلاد (حدود سه هزار و دويست سال پيش).

 

<FIG09.GIF>

تصوير 9 – لوحه ي سربي: جماع دو کاهن با فاحشه ي مقدس. آشور. ميانرودان. 1200 تا 1250 سال پيش از ميلاد. (حدود سه هزار و دويست سال پيش).