ايرج ميرزا و  پديده ي "بچه بازي" در ايران

نوشته ي عباس احمدي

Abbas.Ahmadi@Mailcity.com

 

در ماه هاي اخير، خبرهاي زيادي در مورد حمله و تجاوز جنسي به پسران در رسانه هاي فارسي زبان منتشر شده است. معروف ترين آن مربوط به محمد بيجه است که با همكاري و همدستي علي باغي، در مدت حدود 18  ماه بيش از بيست كودك پاكدشتي را پس از تجاوز جنسي به قتل رسانده بود. آيا اعدام محمد بيجه مي تواند از وقوع حوادث مشابه جلوگيري کند؟ متاسفانه پاسخ به اين سوال منفي است زيرا ، پديده ي  "بچه بازي" در ايران سابقه ي طولاني دارد و منحصر به نظام جمهوري اسلامي نيست.  با اين همه، بيشتر روشنفکران ايراني از کنار اين مساله به سادگي گذشته اند و به بررسي علل و عوامل بوجود آورنده ي اين عارضه ي فرهنگي نپرداخته اند، عارضه اي که از نظر سابقه ي تاريخي، در ماجراي محمود و اياز ، به صورت يکي از رسوم دربارهاي فيودالي ايران  و در ماجراي "مغ بچه" بازي، به صورت يکي از سنت هاي هتري غزل فارسي در آمده است. 

 

 ايرج ميرزا، بر خلاف ديگر شاعران ايراني، در منظومه ي  "عارف نامه"، پديده ي "بچه بازي" را مطرح کرده است و در باره ي علل پيدايش آن به چند و چون پرداخته است.

 

ايرج ميرزا، در اين منظومه ي  مي پرسد که اين رسم "بچه بازي" چيست که در ايران همگي از عوام و خواص به آن مبتلا هستند؟ چرا اين رسم در ساير کشورها نيست و اگر هم هست به اين صورت علني و برملا نيست؟ چرا اروپايي ها با آن همه گردن فرازي، از راه و رسم "بچه بازي"، مانند ما، آگاه نيستند؟ چرا در ايران خرنر با خرنر جفت گيري مي کند؟

 

"بدين جا چون رسيد اشعار مخلص / پريشان شد همه افكار مخلص

كه يارب بچه بازي خود چه كارست / كه بر وي، عارف و عامي دچار است؟

چرا اين رسم، جز در ملك ما، نيست / وگر باشد، بدين سان بر ملا نيست؟

اروپائي بدان گردن فرازي / نداند راه و رسم بچه بازي

چو باشد ملك ايران محشر خر / خر نر مي سپوزد بر خر نر"

 

ايرج ميرزا در چند سطر پايين تر، به سوال خود پاسخ مي دهد و مي گويد که علت رواج "بچه بازي" در ايران، وجود حجاب و منع معاشرت بين زن و مرد است. زيرا حجاب دختران زيبا و ماه غبغب باعث مي شود که پسرها به جاي معاشرت با دختران زيبارو، با پسران همجنس خود جفت گيري کنند. تا وقتي که اين قوم در بند حجاب اند، گرفتار اين رسم عجيب "بچه بازي" باقي خواهند ماند:

 

"شنيد اين نكته را داراي هوشي / برآورد از درون دل خروشي

كه تا اين قوم در بند حجاب اند / گرفتار همين شئي عجاب اند

حجاب دختران ماه غبغب / پسر ها را كند همخوابه ي شب"

 

ايرج ميرزا مي گويد: "تو آن پسر جوان را مي بيني که شوخ و شنگ است و براي عشق ورزيدن قشنگ است و عاشق او مي شوي. اما خواهرش را که در پشت حجاب مخفي شده است نمي بيني. اگر خواهرش را مي ديدي، يه جاي آن که عاشق برادرش شوي، دلباخته ي خواهرش مي شدي. اگر عارف قزويني مي دانست که مي تواند با معشوقه اي از جنس مخالف به سفر برود، هرگز به پسربچه اي مانند عبدي دل نمي باخت."

 

"توبيني آن پسر شوخ ست و شنگ ست / براي عشق ورزيدن قشنگ ست

نبيني خواهر بي معجرش را / كه تا ديوانه گردي خواهرش را

اگر عارف در ايران داشت باور / كه باشد در سفر "مترس" ميسر

به ... زير سر هرگز نمي ساخت / به عبدي جان و غيره دل نمي باخت"

***

 

مساله ي حجاب که ايرج ميرزا در منظومه ي "عارف نامه" به آن اشاره مي کند، درنظام جمهوري اسلامي، با شدت و حدت بيشتري مطرح است. در حال حاضر، بسياري از پسران ايراني در دوران بلوغ، به علت محروميت از معاشرت با دختران هم سن و سال خود، عاشق پسر همسايه مي شوند. اين پديده در شهرستان هاي کوچک که معاشرت دختران و پسران محدود تر است، با شدت و حدت بيشتري به چشم مي خورد. در اين شهرستان ها، بسياري از پسران، اولين تجربه ي جنسي خود را از راه ارتباط با ساير پسران به دست مي آورند.

 

تازه وقتي هم که پسران از سد حجاب مي گذرند و با معشوقه ي خود خلوت مي کنند، با پرده ي ديگري به نام پرده ي بکارت روبرو مي شوند و مجبورند  "ليبيدو"ي خود را از "راه هاي ديگري"  تخليه کنند. به همين علت، بسياري از دختراني که در اين نوع روابط جنسي وارد مي شوند، به خصوص در خانواده هاي مذهبي،  به خاطر حفظ پرده ي بکارت، مبتلا به "عوارض مخصوصي" اند که به عنوان ارثيه ي دوران دوشيرگي به خانه ي شوهر آينده ي خود خواهند برد.